وبسایت اختصاصی علی بابایی

وبسایت اختصاصی علی بابایی

ما با سیاست (به معنای امروزی )کاری نداریم .مبنای ما حق است
وبسایت اختصاصی علی بابایی

وبسایت اختصاصی علی بابایی

ما با سیاست (به معنای امروزی )کاری نداریم .مبنای ما حق است

ماجرای طلبه بحرینی و عنایات آقا امام رضا (ع)

ماجرای طلبه بحرینی و عنایات آقا امام رضا (ع)
  سید جلیل سید محمد موسوى خادم روضه منوره رضویه که بیشتر اوقات بزیارت عتبات ائمه (علیهم السلام ) در عراق مشرف مى شد فرمود :
به گزارش پایگاه کیاپی و به نقل از اسک دین سید جلیل سید محمد موسوى خادم روضه منوره رضویه که بیشتر اوقات بزیارت عتبات ائمه (علیهم السلام ) در عراق مشرف مى شد فرمود:
سیدى صالح در کاظمین بمن فرمود خوشا بحال تو که از خدمتگذاران و خدام عتبه مقدسه سلطان خراسان هستى ، زیرا که کار دنیا و آخرت من ببرکت وجود مبارک آنحضرت اصلاح گردید و من از آن بزرگوار حکایتى دارم و آن این است :
من در بحرین در مدرسه مشغول تحصیل علم بودم و در نهایت فقر وسختى مى گذرانیدم تا اینکه روزى به جهت شغلى از مدرسه بیرون آمدم ناگهان چشمم به دخترى آفتاب طلعت افتاد و او تازه از حمامى که برابر مدرسه بود بیرون آمد. من تا او را دیدم عشق او در دل من جاى گرفت و محو جمال او شدم . غافل از اینکه او دختر شیخ ناصر لؤ لؤ ى است که متمول تر از او در بحرین نیست . باجمله صورت آن پرى رخسار از نظرم نمى رفت و از مطالعه و مباحثه و عبادت بازماندم .
تا اینکه خبردار شدم که جماعتى ... .

تا اینکه خبردار شدم که جماعتى عزم زیارت امام غریبان و ضامن بیکسان حضرت رضا (ع ) دارند. من با خود گفتم که دواى این درد جانکاه تو از دربار آنحضرت بدرمان مى رسد و تو باید شربت این مرض سخت خود را از شربت خانه آنسرور بدست آورى . لذا من هم با آنجماعت حرکت کرده و روبراه نهادم تا اینکه در اول ماه مبارک رمضان بآستان قدس آن بزرگوار مشرف شدم .
شب شد در عالم خواب خدمت آن حجت حق حضرت ثامن الائمه (ع ) رسیدم . آنحضرت بمن فرمود تو در این ماه مهمان مائى و بعد از آن تو را روانه بحرین مى نمائیم و حاجت تو را برمى آوریم .
چون بیدار شدم یک نفر بمن سه تومان بعنوان هدیه داد و من تمام ماه مبارک رمضان را بوظائف طاعات و عبادات قیام مى نمودم تا اینکه ماه مبارک رمضان بآخر رسید آنگاه خدمت آنحضرت مشرف شدم و آن سرور را وداع نمودم و از روضه مطهره بیرون آمدم تا اینکه به پائین خیابان رسیدم ناگهان از طرف راست خود کسى مرا باسم صدا زد. و به من گفت الا ن خواب بودم و در عالم خواب خدمت حضرت رضا (ع ) مشرف گردیدم .
آنحضرت به من فرمود طلبى که از فلان شخص دارى و از وصول آن ماءیوس ‍ شده اى من آن وجه را بتو مى رسانم بشرط آنکه یک اسب و ده تومان بدهى بآنکسى که الا ن که بیدار مى شوى و از خانه بیرون مى روى بدرخانه با تو مصادف خواهد شد پس آن مرد به فرموده امام (ع ) عمل کرد یک اسب و ده تومان بمن داد و من سوار شدم و از شهر خارج گردیدم .
چون به منزل اول که آنجا را طرق مى گویند رسیدم تاجرى بمن رسید که بواسطه سدّ راه در آنجا متحیر بود و امام هشتم (ع ) را در خواب دیده بود که آنحضرت باو فرموده بود که اگر منافع فلان پانصد تومان خودت را بفلان سید بحرینى که فردا بفلان هیئت و لباس مى آید بدهى من تو را بصحت و سلامت بمقصدت مى رسانم و درباره تو نیز شفاعت خواهم کرد.
آن تاجر تا مرا ملاقات کرد با من مصاحبت نمود و با هم حرکت کردیم تا رفتیم باصفهان سپس آن تاجر صدتومان بمن داد و من از آنوجه اسباب دامادى خود را فراهم کردم و روبراه نهاده و بسلامتى وارد بحرین شدم و رفتم در همان مدرسه اى که قبلا بودم ساکن شدم .
چند روز گذشت ناگهان دیدم شیخ ناصر لؤ لؤ ئى که پدر همان دختر است با حشم و خدم خود وارد مدرسه شد و یکسره نزد من آمد و خودش را روى دست و پاى من انداخت که ببوسد من در مقام امتناع برآمدم .
گفت چگونه دست و پاى تو را نبوسم و حال آنکه من ببرکت تو داخل در شفاعت حضرت رضا (ع ) شده ام . زیرا من دیشب گذشته در خواب خدمت آن بزرگوار مشرف شدم آنحضرت به من فرمود که اگر شفاعت مرا مى خواهى باید فردا بروى بفلان مدرسه و فلان حجره که سیدى از اهل این شهر بزیارت من آمده بود و حال برگشته و دختر تو را خواهان است .
اگر دخترت را باو بدهى من شفیع تو مى شوم در روزى که لاینفع مال و لا بنون این بود که شیخ ناصر آن دختر را بمن تزویج کرد.
بعد از آن باز امام هشتم (ع ) را در خواب دیدم فرمود برو بسوى نجف سپس ‍ من به نجف رفتم و یکسال در آنجا توقف نمودم . باز آن بزرگوار را در عالم رؤ یا زیارت کردم که فرمود یکسال در کربلا باش و یک سال در کاظمین تا باز امر من بتو برسد. و اینک من در کاظمین هستم تا اینکه یک سال تمام شود و بعد چه امر فرماید.
(69)

اى ولى حق توئى چو روح روانم
من زجوار تو دور مى نتوانم
هجر تو چون مى برد زتاب و توانم
گوشه ابروى تست منزل جانم

بهتر از این گوشه پادشاه ندارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد